داستان و ریشه بعضی از ضرب المثل ها از این ستون به اون ستون فرج است !!!! یک روز مرد بی گناهی را

ساخت وبلاگ

  داستان و ریشه بعضی از ضرب المثل  ها 

 از این ستون به اون ستون فرج است !!!!


یک روز مرد بی گناهی را میخواستند تیرباران کنند مرد هر چه

میگفت من


بی گناهم باور نمیکردند !!!

مرد که دید انها به حرف او گوش نمیدهد گفت پس حداقل به اخرین 

خواسته من گوش دهدید و جامعه عمل بر آن بپوشانید !!

گفتند بگو خواسته ات را 

گقت اگر میشود من را از این ستون باز کنید و به اون یکیستون

 

ببندید

 

همه خندیدند و گفتن این چه خواسته ای است نمیشود تو

میخواهی ما را


به مسخره بگیری 

مرد گفت نه این اخرین خواسته من است 

مسول اعدام دستور میدهد تا این کار ا بکنند و وقتی بستن دوباره او تمام 

میشود ناگهان پیکی دوان دوان میرسد و میگوید قاضی دستور

داده که این


 مرد را ازاد کنید قاتل خود امده و اعتراف کرده است !!



**************************

دو قرت و نیمش هنوز باقیه !!!!!


یک روز حضرت سلیمان تصمیم گرفت یک مهمانی بزرگ بده و همه حیوانات

 رو به اون مهمانی دعوت کنه بنا براین ازخدا اجازه میگیره که این

کاررو


بکنه !

خداوند میگه این کار فقط در توان منه ولی اگه دوست داری باشه

این کار

 

رو بکن !!!


سلیمان دستور میده که تا میتونن آذوقه جمع کنن !!!

روز مهمانی که میرسه اولین مهمان نهنگ بوده و میاد و میگه

غذای منو


بدین که خیلی گشنمه !!!! 

اونا هر چی که جمع کرده بودند میدن به نهنگ ولی اون هنوز

میگفت که

 

من سیر نشدم !!!!

سلیمان میاد و میگه مگه تو چقدر غذا میخوری !!!؟؟؟

نهنگ خوب اگه نمیتونید چرا مهمونی میدین !!!؟؟

من سه غورت غذا میخورم اینایی که شما دادین تازه شده نیم

غورت و


هنوز دو غورت و نیمم باقیه !!!!!



************************
 

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 254 تاريخ : پنجشنبه 17 اسفند 1391 ساعت: 14:12