کتابخانه

ساخت وبلاگ
یه دختری نشسته بود تو کتابخونه که یه پسری وارد شد و رفت کنار دختره و آروم بهش گفت :

ببخشید میتونم اینجا بشینم؟


 دختره بلند داد زد :
 نه تو نمیتونی دوست پسر من بشی!
 همه برگشتن و پسر رو نگاه کردن!

پسره هم حالش گرفته شد و رفت نشستیه جای دیگه!


 چند دقیقه بعدش دختره اومد کنار پسره و آروم بهش گفت : من روانشناسی خوندم!
 خوب میدونم منظور پسرا چیه!
 پسره بلند داد زد : نه! ماشین BMW ندارم ولم کن ...
 همه برگشتن و دختره رو نگاه کردن و دختره کلی خجالت زده شد!

پسره هم آروم به دختره گفت : من هم حقوق خوندم ...

خوب بلدم کسی رو تو جمع شرمنده کنم!!!

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 315 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1391 ساعت: 16:21