خســتـگیـهــایـم را بگیــــر ...

دلــــم برایت تنگ شده است ! بی تعارف میگویم . دلم برای اینکه مدام از مـــن خسته شوی و من تـــو را به خـــاطره ها بسپــرم تنگ شده ! غمگـــین ترینم اگر لحظه ای خسته شوم از خیـــالت ! همان خیال رنگارنگ که عصرها می آید و مینشیند کنـــارم ، به صرف چای ! میخندد به صــرف لهجه ی زندگی و میرود به صرف دلتنگی ! خیالت شبـــیه داستانهای کودکـــانه پایــان خوشی دارد و عجیب است کــه من دلتنـــگ میشوم ! می آیی ، نمی آیی ، می روی ! می آیی ، می مانم ، می میرم ! هـای هــای هـــای دنیا چه بیرحمانه تو را به من میشناساند ! خستگیهایم را بگیــر ! دوستم داشته باش ! برگ ها را باور کن و آبی تر شو ! بــاغ را بخـــوان ، عطرهــایی را که در راهند را بپذیـــــر ! دلم برایـــت تنگ است ، بیا چــای بخوریم و از خســتگیهایمان حرف بزنیم .... !!!!

+هوا هنوز سرد است ! گرچه اسفندماه تا ساعاتی دیگر از خانه های ما میرود ... نو میشویم ! خسته از زمستــان،خسته از روزهای برفی ! شــاید امیدی به گرفتن عیدی های کوچک ، لحظه ای آدم را ســر ذوق بیاورد ! شاید ذوق خریدن کمی گندم که خیــس میشود ، یا گشت و گذار کوچه ها ، یا خریدن ماهی های کوچک یا یک جفت جوراب خستگی های زمستان را از تن بیرون بیاورد ! خستگی ها ، خستگی هــا ، خستگی هـــا ! گاهی آدم کمر خم میکند زیر این همه خستگی و دنبال یک روزنه میگردد ! روزنه میرسد چون بهار در راه است ، این چند شب به سرعت برق میگذرد و نوروز مجالی میشود برای فراموشی خستگی های سال ! تا آن موقع صبر میکنیم ، کنار هم !

++ پنجـــــــــــــره ایست نیمه باز ، که کسی آنجا مرا به اسم صدا میزند ! میدانم او مـــرا دعا میــکند!

+++ تنها با مرورگر کروم وارد شوید !

++++ دلخور لینکاتون نباشین !

+++++ رونوشت !