دیوارخالی

شده برات ،زل بزني يه نقطه وتقريبابه هيچ چيزم فكرنكني؟؟

دلت بخوادنفساي كشدار وعميق بكشي؟دلت نخوادحتي انگشتتم حركت بدي؟

يه جورخلسه !نه شاد ،نه غمگين !يه جوربي حسي!

يه خلا ذهني.نميدونم ازخستگي زياده يايه جورهنگ كردن مغزه ؟؟

هرچي هست،گاهي واقعا لازمه.باهجوم افكارواين همه رويداداعصاب خردكن،

خوبه كه مغز،اين اعجوبه ي خداوندي،يه وقتايي اتوماتيك قفل ميكنه.وگرنه معلوم نبود

چيكاربايدمي كرديم!!؟

  توعصرمابيشترازهمه دوره ها ،شايدبه اين خلا ذهني نيازه .چرا؟؟؟

فكركن!توعصر انفجاراطلاعات،بااينهمه دستگاه هاي سريع اطلاع رساني

بااون همه اطلاعات ضدونقيض....

،پردازش اين همه ...!ميگم ،هنروتوانايي مغز،تودوره ما بيشترازهميشه آشكارشده ها!

اين نه فقط بخاطرپيشرفت علوم وشناخت بيشترتواناييهاي بشره!

كه توهيچ عصري اينقدرشعوربشريت به بازي گرفته نشده.

اين كه آدم تواين همه دروغ بتونه يه حقيقتو كشف كنه،اونم با اون همه رنگ ولعاب فريبنده!!

واقعا شاهكاره!!

يه چيزي بگم ؟؟قول بده بين خودمون بمونه!باشه؟

من حس ميكنم ،هيچی حاليم نيس.چرا؟

خنگم خب!نميدونم چي به چيه ؟

آخه هرروز تودعواها،فقط يه ذره از اتفاقايي كه افتاده،معلوم ميشه.

ولش كن.گفتم كه من...

دلم ميخوادزل بزنم  به يه ديوار،برم تواون خلا ذهني كه گفتم.

نفس عميق بكشم وبشم پرازبي خيالي ...

يه ديوارخالي بايدپيدا كنم كه نه روش عكس باشه ،نه يه عالمه شعاراي ...

آخه اين روزا ديوارخالي پيدانميشه.

پيداكردي خبرم كن.باشه؟