بعضی جملات خیلی زیبا هستند

ساخت وبلاگ

 

پشت سرم حرف بود…

حدیث شد…

می ترسم آیه شود !

سوره اش کنند به جعل !

بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل
.
.
.
آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آورد

بی آب ، دو هفته


بی هوا ، چند دقیقه

بی”وجـــدان”، خـیلی . . .

متاسفانه خیلی !
.
.
.
می گویند عشق آنست که به او نرسی

و من می دانم چرا …!

زیرا در روزگار من،

کسی نیست که زنانه عاشق شود

و مردانه بایستد…
.
.
.
نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه …

همون چند نفری که اطرافمون هستند ، آدم باشند کافیه !
.
.
.
مردم عوض شدن،

زمونه عوض شده،


میدونی؟ این روزها،

وقتی با یه نفر دست میدی،

بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و ببینی که هر ۵ تا رو پس گرفتی یا نه!
.
.
مـــــــا،

نســـــلی هستیم کــــه،

بهـــــــترین حــــــــرفهــــــای زندگــــــیمان را نگفتیـــــم…

تایــــــپ کردیـــــــــم
.
.
.
همه اتفاق های خوب افتادند و دست و پایشان شکست !

این روزها اتفاق های خوب از ترس اتفاق های بد ، از افتادن میترسند …
.
.
.
کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود ، دستی توی دست بود …
.
.
.
ای کاش آدما می فهمیدن که خوشبخت شدنشون

در گرو بدبخت شدن آدمای دیگه نیست !
.
.
.
هیچ گاه به خاطر هیچکس از ارزش هایت دست نکش !

چون اگر روزی آن فرد از تو دست بکشد ،

تو می مانی و یک ” من ” بی ارزش !
.
.
.
وقتی سکوتت از رضایت نیست ، لطفا بگو !
.
.
.
حق نداری احساس دیگران رو به بازی بگیری ،

فقط به خاطر این که هنوز تکلیفت با احساس خودت معلوم نیست !
.
.
.
چه در کار ، چه در عشق ، هرگز نگویید ” هنوز وقت هست ” یا ” شاید دفعه ی بعد ” !

زیرا مفهومی وجود دارد به نام ” دیر شدن ” !
.
.
.
خاص بودن توی مغز اتفاق میفته ، نه توی عکس !
.
.
.
تلخ ترین قسمت زندگی اون جاییه كه آدم به خودش میگه :

چی فکر می کردیم و چی شد !!
.
.
.
سیاهی لبهایم از سیگار نیست…!

سیاه پوش هزار حرف نگفته است…
.
.
.
در روزگاری که “سلام” و “خداحافظ” فرقی‌ با هم ندارند

نه ماندن کسی‌ حادثه ست نه رفتنِ کسی‌ فاجعه !
.
.
.
سکوت من هیچ گاه نشانه ی رضایتم نبود !

من اگر راضی باشم ، با شادی می خندم !
.
.
.
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !

من را به من نبودن محکوم نکن !

من همانم که درگیر عشقش بودی !


یادت نمی آید ؟!

من همانم !

حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
.
.
.
مردم اینجا چقدر مهربانند ، دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش درست کردند
.
.
.
سکوت همیشه به معنی “رضایت” نیست

گاهی یعنی:

خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمیدهند، توضیح دهم
.
.
.
دستم بوی گل میداد،

مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند

اما هیچکس فکر نکردکه،

من شاید گل کاشته باشم
.
.
.
احساسم را به دار آویختم

منطقم را به گلوله بستم

لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند

دیگر بس است، میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!
.
.
.
پرنده ای نفرین شده ایم

که سهممان از پریدن

تنها در بازی کلاغ پر است…
.
.
.
رابطه ای که توش التماس باشه …

ساعت ۹ شب بزارین دم در خونه تا شهرداری ببره …
.
.
.
مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکند

و آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند . . .
.
.
.
اینجا فقط تو را از نوشته هایت ” می بینند “…

درست دیده ای ، فقط “خوانده” میشوی بی آنکه بشناسند تو را …
.
.
.

پیامی دیگر آوردم…

به مردان اینجا نگاه مکن…

اسمشان مرد است ؛ من اگر خوردم زمین به نامردی همین مردان بود…

زمین مرد بود که مرا بلند کرد …


خودت را زمین بزن ؛ اما دست مردان اینجا را نگیر …
.
.
.
کاش کسی یاد معلم ها می داد :

اول مهر شغل پدر‌ها را نپرسند ؛

وقتی هنوز احترام به همه‌ی شغل ها را و افتخار به همه‌ی پدر‌ها را یاد دانش آموزانشان نداده‌اند !

حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم می‌خورد ، بماند …
.
.
.
ما همه با زندگی معامله می کنیم …!

با خودمان هم معامله میکنیم و با کسانی که دوستشان داریم هم …!

اگر نبخشی ، نمی بخشم

خیانت کنی ، خیانت میکنم

بدی کنی ، بدی میکنم

دروغ بگویی ، دروغ می گویم

و همیشه کوچک می مانیم ؛

بدون تجربه ی زندگی بالاتر و آرمانی تر …!

این را بدانیم که با خوب ، خوب بودن هنر نیست

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 438 تاريخ : دوشنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت: 16:07