دگر صبح است...

ساخت وبلاگ

دگر صبح است و پایان شب تار است

دگر صبح است و بیداری سزاوار است

دگر خورشید از پشت بلندی ها نمودار است

دگر صبح است ...

دگر از سوز و سرمای شب تاریک، تن هامان نمی لرزد

دگر افسرده طفل پابرهنه، از زبان مادر شب ها نمی ترسد

دگر شمع امید ما چو خورشیدی نمایان است

دگر صبح است ...

کنون، شب زنده داران، صبح گردیده

نخوابید، جنگ در پیش است.

کنون ای رهروان حق، شب تاریک معدوم است

سفیدی حاکم و در دادگاهش هر سیاهی خرد و محکوم است.

کنون باید که برخیزیم و خون دشمنان تا پای جان ریزیم

دگر وقت قیام است و قیامی بر علیه دشمنان است

سزای حق کشان در چوبه ی دار است

و ما باید که برخیزیم

دگر صبح است ...

چونان کاوه درفش کاویانی را به روی دوش اندازیم

جهان ظلم را از ریشه سوزانده، جهان دیگری سازیم

دگر صبح است ...

دگر صبح است و مردم را کنون برخاستن شاید،

نهال دشمنان را تیغ ها باید

که از بن بشکند، نابودشان سازد ...

اگر گرگی نظر دارد که میشی را بیازارد،

قوی چوپان بباید نیش او بندد

اگر غفلت کند او خود گنه کار است

دگر صبح است ...

دگر هر شخص بیکاری در این دنیای ما خوار است

و این افسردگی، ناراحتی، عار است

دگر صبح است و ما باید برافروزیم آتش را،

بسوزانیم دشمن را،

که شاید همره دودش رود بر آسمان شیطان

و یا همراه بادی او شود دور از زمین ها.

دگر صبح است ...

دگر صبح تبه کاران به مثل نیمه شب تار است.

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 383 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت: 17:09