ترجمه و توضیح سوره معارج

ساخت وبلاگ

بسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ 

به نام خداوندی که رحمت عامش شامل همه و رحمت خاصش ازآن مؤمنين است. 

سَألَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ (١) لِلکَافِرِينَ لَيسَ لَهُ دَافِعٌ (٢) 

سؤال کننده ای از کفار عذابی حتمی را درخواست کرد (١) که مخصوص کافران است و دفع کننده ای ندارد(٢) [آيه درجه عناد و لجاجت کفار را نشان می دهد: سؤال کننده ای از کفار درخواست کرد که اگر راست می گويی همین الان عذابی را که می گويی برما کافران بفرست. قرآن می گويد عجله نکنيد اين عذاب واقع شدنی است و هيچ قدرتی نمی تواند آنرا دفع کند. البته اين نحوه پاسخ نوعی تحقیر سؤال کننده نيز هست يعنی چه درخواست بکنند و چه نکنند، واقع شدنی است] 

مِنَ اللهِ ذِی المَعَارِجِ (٣) 

و از جانب خدای صاحب درجات است (٣) [می فرمايد: اين عذاب از سوی خداوندی است که صاحب آسمان‌هايی است که فرشتگان برآن صعود می کنند. يعنی  خداوند مقامات مختلفی برای فرشتگان قرار داده که هريک برحسب قربی که به خدا دارند در آن مقامات بالا می روندو البته هرفرشته درجه معينی دارد که از آن مقام تجاوز نمی کند و آنچه را که به امر خدا به آنها واگذار شده انجام می دهند. آری اين فرشتگان هستند که مأموریت عذاب را درباره کافران و مجرمان، انجام می دهند]

تَعرُجُ المَلَائِکَةُ وَ الرَّوحُ إلَيهِ فِي يَومٍ كَانَ مِقدَارُهُ خَمسِينَ ألفَ سَنَةٍ (٤) 

فرشتگان و روح، در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است بسوی او بالا می روند (۴) [چون روز قيامت روزی است که اسباب از بين می روند و رابطه بين اسباب و مسبّبات قطع می گردد و ملائکه، که موکل برامور عالم و حوادث هستی اند، بعد از قطع اين روابط همه بسوی خدا برمی گردند، يعنی آنها به مقام قرب خدا می شتابندو بسوی مقامات خود بالا می روند، و در آنروز که روز قيامت است آماده گرفتن فرمان الهی و اجرای آن می باشندو در آنروز همه ملائکه پيرامون عرش پروردگارشان را فرامی گيرندو صف می کشند. مراد از ۵٠/٠٠٠ سال اينست که اگر روز قيامت را با روزهای دنیا بسنجیم معادل ۵٠/٠٠٠ سال است نه اينکه در آنجا هم از گردش خورشيد و ماه، سالهای شمسی و قمری پديد می آيد] 

فَاصبِر صَبرًا جَمِيلاً (۵) إنَّهُم يَرَونَهُ بَعِيدًا (۶) وَ نَرَاهُ قَرِيبًا (٧) 

پس صبری زيبا پيشه کن (۵) همانا آنها آنروز را دور می بينند (۶) و ما آنرا نزدیک می بينيم (٧) [از آنجا که درخواست عذاب از روی سرکشی و زورآزمایی و تمسخر بود و تحمل شنيدن اين سخنان بر رسول (ص) گران بود لذا به آنجناب می فرمايد دربرابر سرکشی و لجاجت آنها صبری زيبا پيشه کن، يعنی صبری خالص که بدون کمترين بی تابی و شکايت وآه و ناله باشد. برای اينکه مامیدانيم عذاب، نزدیک و قطعی است برخلاف آنها که روز قيامت و عذاب را دور می پندارند يعنی به معاداعتقادی ندارند. منظور از دوری و نزدیکی از نظر زمانی نيست بلکه درصدِ احتمال وقوع قيامت را بيان می کند] 

يَومَ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالمُهلِ (٨) وَ تَکُونُ الجِبَالُ کَالعِهنِ (٩) 

روزی که آسمان چون فلز گداخته شود (٨) و کوهها چون پشم زده شده متلاشی گردد (٩) [ در آنروز آسمان ازهم متلاشی و مانند فلز ذوب می‌شود و کوهها درهم کوبيده و خرد گشته و سپس با تندبادی در فضا پراکنده می شوند همچون پشمی که تندباد آنرا باخود ببرد.  بعد از ويرانی جهان، جهانی نوين ايجاد می گردد و انسانها حيات جدید خود را ازسر می گيرند] 

وَ لَا يَسئَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا (١٠) 

و هيچ دوست صمیمی از دوست صمیمی حال نپرسد (١٠) [سختی روز قيامت و وضع رسيدگی به حساب اعمال به حدّی است که همه مشغول به خويش می شوند و هيچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمی گيردو بکلی نزديکان و دوستان صمیمی خود را ازياد می برد] 

يُبَصَّرُونَهُم يَوَدُّ المُجرِمُ لَو يَفتَدِی مِن عَذَابِ يَومِئِذٍ بِبَنِيهِ (١١) وَ صَاحِبَتِهِ وَ أخِيهِ (١٢) وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِيهِ (١٣) وَ مَن فِي الأرضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ (١۴) 

دوستان  به آنها نشان داده می شوند، گناهکار دوست می دارد که کاش برای رهايی از عذاب آنروز پسران خود راعوض دهد (١١) و نيز همسر و برادر خودرا (١٢) و اقوامش را که به او پناه می دادند(١٣) و هرکه را که در روی زمین است همه را عوض می داد سپس خود را می رهانيد (١۴) [نه اينکه نزديکان و دوستان صمیمی خودرا درآنجا نشناسد بلکه مخصوصا دوستان و اقوامش را به اونشان می دهند اما صحنه آنقدر وحشتناک است که کسی نمی تواند به ديگری بينديشد.  مجرم بخاطر جرمش طوری عذاب می‌شود که آرزو می کند ايکاش می توانستم نزدیک ترين و گرامی ترين عزيزانم را مانند فرزند، همسر، برادرو قبيله خودرا که هميشه از من حمايت می کردند قربانی خود کنم و بلکه تمام انسانهای روی زمین را، تا از آن عذاب رها شوم، معلوم است فردی که از شدت عذاب حاضر است عزيزان خودرا فدا کند ديگر چه وقت احوال آنها را می پرسد] 

کَلَّا إنَّهَا لَظَی (١۵) نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى (١٦) 

نه هرگز چنين نيست، همانا آن آتشی شعله ور است (١۵) برکننده پوست سرواندام است (١۶) [اما در جواب آرزوی او می فرمايد چنين نيست که او می پندارد، هيچ فديه و عوضی پذيرفته نمی شود و جهنم آتشی است سوزان و شعله ور که اندرون را کباب می کندو هر چيز را که در مسير خود می يابد می سوزاند. مجرمین با فديه دادن نمی توانند جهنم را دور سازند، حال هرچه باشد، زيرا جهنم آتشی شعله ور است که اطراف دوزخيان را می سوزاند و پی درپی دست وپا و پوست سرشان را جدا می سازدو امکان ندارد که اين اثرش نسبت به مجرمین باطل شود] 

تَدعُواْ مَن أدبَرَ وَ تَوَلَّی (١٧) وَ جَمَعَ فَأوعَی (١٨) 

فرا می خواند هرکس را که پشت کرده و روی برتافته (١٧) و مال گرد آورده و ذخیره نموده است (١٨) [اين آتش، افرادی را می طلبد که به دعوت رسول که آنانرا به خدا و عبادت او می خواند، پشت کردند و بجای آن، اموال را جمع نموده و در گنجينه ها نگهداری کردند و به سائل و محروم ندادند] 

إنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا (١٩) إذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا (٢٠) وَ إذَا مَسَّهُ الخَيرُ مَنُوعًا (٢١) 

به راستی انسان بسيار حريص خلق شده است (١٩) چون  آسيبی به او برسد بی تاب است (٢٠) و چون خيری به او برسد بخل ورز است (٢١) [ هلوع کسی است که در هنگام برخورد با ناملایمات بسيار بی تابی می کند و چون به خيری می رسد از انفاق به ديگران خوددارای می کند. اما حرص به خودی خود بد نيست، چطور می تواند صفت مذموم باشد با اينکه تنها وسيله ای است که انسان را دعوت می کند به اينکه خود را به سعادت و کمال وجودش برساند، حرص وقتی بد می شود که انسان آنرا بد کند و درست مديريّت نکند. صفت حرص که جزع و منع لازمه آن است، بعنوان نعمت و فضيلت خلق شده بود، و اين خود انسان است که آنرا از فضيلت بودن خارج می کند و بصورت رذيله اش درمی آورد و مذمتی هم که شده از حرص بشری شده است، نه حرصی که خدا در بشر قرار داده. پس با در نظر گرفتن اينکه خير واقعی عبارت است از مسابقه بسوی پروردگار، و شرّ واقعی عبارت است از نافرمانی خدای تعالی، بنابراین حرص در انسانهای تربيت يافته عامل پيشبرد بسوی کمالات می شود، زيرا همواره خير واقعی خود را طلب می کند و از شرّ واقعی پرهيز می نمايدو به اين  ترتیب در همه حال در پی کسب مغفرت و رضایت خدا می باشد و از نافرمانی او و گناهکاری اجتناب می نمايد اما نسبت به خير دنيوی حرصی ندارد و درمقابل شرّش صبر می کند و از حدود الهی تجاوز نمی کند] 

إلاَّ المُصَلِّينَ (٢٢) الَّذِينَ هُم عَلَی صَلَاتِهِم دَائِمُونَ (٢٣) 

غير از نمازگزاران (٢٢) همان کسانی که بر نمازشان پايدارند (٢٣) [فقط مؤمنين هستند که حرص خود را در جهت کمال و فضيلت الهی حفظ کرده و آنرا پيرو عقل و حق قرار داده‌اند. اما حرص ساير افراد مايه هلاکتشان خواهد بود چون مؤمنين افرادی هستند که بهترین اعمال يعنی نماز را برپا می دارند زيرا نماز بازدارنده از هر فحشاء و منکری است و البته در خواندن نمازشان مداومت دارند، نه اينکه دايماً در حال نمازند بلکه به اين معنا که نماز آنها خواه کم باشد و خواه زياد، برآن مداومت دارند چون اثر هر عملی با مداومت درآن، ظاهر می‌شود ] 

وَ الَّذِينَ فِي أمْوَالِهِم حَقٌ مَعلُومٌ (٢۴) لِّلسَّائِلِ وَ المَحرُومِ (٢۵) 

و  کسانی که در اموالشان حقی معين است (٢۴) برای سائل و محروم (٢۵) [مؤمنين آنهایی هستند که علاوه بر پيوند با خدا (با اقامه نماز)، ارتباطی محکم با خلق دارند و در اموالشان حقی معلوم برای سائل و محروم است. منظور از سائل فردی است که حاجت خود را می گويد اما محروم، شرم و حيا می کند که تقاضا کند. مؤمنين با اين کار از يکسو با فقر و محرومیت مبارزه می کنند‌ و از سوی ديگر مانع ازآن می شوند که حرص و دنیا پرستی بجای حرص معقول آنها بنشيند] 

وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَومِ الدِّينِ (٢۶) 

و کسانی که روز جزا را باور دارند (٢۶) [اعمال صالحه ای که مؤمنين انجام می دهند مانند نماز و انفاق و غيره به اين جهت است که عمل و تمام وجودشان دايماً به روز جزا گواهی می دهد و معتقدند هرعملی که انجام می دهند بزودی در مورد آن بازخواست شده برطبق آن جزا داده می شوند به همین دليل دايماً مراقبند که در انجام هرعملی خدا را فراموش نکنند و مطابق فرمان او عمل کنند] 

وَ الَّذِينَ هُم مِن عَذَابِ رَبِّهِم مُشفِقُونَ (٢٧) إنَّ عَذَابَ رَبِّهِم غَيرُ مَأمُونٍ (٢٨) 

و آنانکه از پروردگارشان بيمناکند (٢٧) چرا که از عذاب پروردگارشان ايمنی نيست (٢٨) [مؤمنين گرچه به روز جزا ايمان دارند و در انجام اعمال صالح مداومت می‌کنند اما باز از عذاب پروردگارشان بيمناکند زيرا هيچگاه خود را از عذاب پروردگارشان درامان نمی بينندو همواره در حالت خوف هستند. امام علی (ع) به فرزند گراميش نصيحت کردند که آنچنان از خدا خائف باش که اگر تمام حسنات مردم روی زمین را بياوری احتمال بده ازتو نپذيرندو آنچنان به او اميدوار باش که اگر تمام گناهان اهل زمین را داشته باشی احتمال بده تو را بيامرزد. تنها دراين صورت است که مسير کمال همواره باز می ماند و الّا غرور از اعمال صالح و يا يأس از گناهان انسان را زمین گير می کند] 

وَ الَّذِينَ هُم لِفُرُوجِهِم حَافِظُونَ (٢٩) إلاَّ عَلَی أزوَاجِهِم أوْ مَا مَلَکَت أيمَانُهُم فَإنَّهُم غَيرُ مَلُومِينَ (٣٠) 

و کسانی که شرمگاه خود را حفظ کنند (٢٩) مگر بر همسرانشان يا کنيزانشان که در اين صورت مورد نکوهش نيستند (٣٠) [مؤمنين غريزه جنسی خود را ازهر طغيانی کنترل و ازهر بی عفتی حفظ می‌کنند اما چون منطق اسلام اينست که هيچ نيرويی نباید از طبيعت اولیه انسان حذف شود بلافاصله قيد می کند که اين غريزه را در مسير صحيح آن يعنی ازدواج به جريان می اندازند و به اين  ترتیب آيه، روش راهبان و مرتاضان را باطل می سازد و می فرمايد که آنها فقط با مهسران و کنيزانشان آميزش جنسی دارند و در بهره‌گیری از اينها سرزنش نخواهند شد] 

فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذَلِکَ فَأولَئِکَ هُمُ العَادُونَ (٣١) 

پس هرکس فراتر از اين را جويد، آنها همان تجاوزکارانند (٣١) [چون اسلام طرفدار پاسخ دادن به غرايز است منتهی پاسخ متعادل، لذا تجاوز از اين حد را که سبب فساد جنسی و فحشاء می گردد را ردّ می کند] 

وَ الَّذِينَ هُم لِأمَانَاتِهِم وَ عَهدِهِم رَاعُونَ (٣٢) 

و کسانی که امانتها و پيمان خود را مراعات می‌کنند (٣٢) [ويژگی ديگر مؤمنين اينست که وقتی جان و عِرض و مالی،  در نزدشان به امانت می گذارند در حفظ و نگهداری آن کوشا هستند و بلکه درآنچه که خدا از وظایف اعتقادی و عملی بعهده شان گذارده،يعنی حق الله و حق الناس، نيز خيانت نمی کنند.  و ظاهراً مراد از عهد قراردادهای زبانی و عملی است که انسان با غير می بندد ، که مؤمنين در رعایت آن بسيار تلاش می‌کنند و بدون مجوز آنرا نقض نمی کنند و از جمله به ايمان به خدا که عهدی است بين بنده و خدا پايبند هستند] 

وَ الَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِم قَائِمُونَ (٣٣) 

و آنان که بر شهادتهای خود ايستاده اند (٣٣) [يکی از مهمترین پايه های برپایی عدالت در جامعه بشری، ادای شهادت و ترک کتمان است و مؤمنين اينچنين هستند. يعنی وقتی آنها را برای شهادت دادن دعوت می‌کنند، بدون هيچ کم و زيادی آنچه را ديده و شنيده اند می گويند و از دردسر يا دشمنی اين و آن نمی هراسند ] 

وَ الَّذِينَ هُم عَلَی صَلَاتِهِم يُحَافِظُونَ (٣۴) أُولَئِکَ فِي جَنَّاتٍ مُّکرَمُونَ (٣۵) 

و کسانی که بر نمازشان مواظبت دارند (٣۴) آنها در باغهايی از بهشت گرامی داشته می شوند (٣۵) [جالب است که در پايان ويژگیهای مؤمنين مجدداً به نماز برمی گردد تا بفهماند که مهمترین ويژگی آنها توجه به نماز است و چرا چنين نباشد درحالیکه نماز اثربخش ترين عامل تزکیه و پاکسازی خود و جامعه است. بايد توجه کرد مداومت برنماز، مربوطه به خود نماز است اما مواظبت، به کيفيت و روح نماز برمی گردد. مؤمنين که دارای اين اوصاف هستند در باغهاي بهشتی جا دارند و از هر نظر تکريم و گرامی داشته می شوند] 

فَمَالِ الَّذِينَ  کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهطِعِينَ (٣۶) عَنِ اليَمِينِ وَ عَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ (٣٧) أيَطمَعُ کُلُّ إمرِئٍ مِّنهُم أنْ يَدخُلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ (٣٨) 

اين کافران را چه می‌شود که با سرعت نزد تو می آيند؟ (٣۶) گروه گروه از راست و چپ (٣٧) آيا هريک از آنها طمع دارد داخل بهشت پرنعمت الهی بشود؟ (٣٨) [آيه مورد بحث مربوط به طايفه ای از مسلمانان است که ايمان آورده و داخل مؤمنين بودند، و بيشتر از مؤمنين واقعی چپ و راست رسول خدا (ص) را احاطه می کردند ولی در باطن به بعضی از احکام که بر رسول خدا (ص) نازل شده کفر ورزيدند و اعتنایی به آن نکردند. خدای سبحان دراين آيات توبيخشان کرده که از احاطه کردن رسول خدا(ص) و همواره با آن جناب بودن سودی نخواهند برد و نباید طمع بهشت کنند، چون از آنهایی که داخل بهشت می شوند نيستند و نه، می توانند قضاو قدر خدا را لغو کنند، و نه، خدا را به ستوه آورنذ]

کَلَّا إنَّا خَلَقنَاهُم مِّمَّا يَعلَمُونَ(٣٩) فَلَا أ قسِمُ بِرَبِّ المَشَارِقِ و المَغَارِبِ إنَّا لَقَادِرُونَ(۴٠) عَلَی أنْ نُبَدِّلَ خَيرًا مِّنهُم وَ مَا نَحنُ بِمَسبُوقِينَ (۴١) 

هرگز چنين نيست، بی ترديد ما آنها را از آنچه می دانند آفريديم (٣٩)پس به پروردگار خاوران و باختران سوگند که قطعاً ما توانائيم (۴٠) بر اينکه بجای آنها بهتر از ايشان را بياوريم و ما مغلوب نمی شويم (۴١) [سوگند به پروردگاری که با نظم دقيقی خورشيدِ با عظمت را هرروزی در مشرق و مغرب جديدی قرار می دهد، توضیح اينکه خورشيد هرروز از نقطه تازه ای طلوع و در نقطه تازه ای غروب می کند، بنابراین به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داريم. درواقع اين سوگند بيانگر اين مطلب است که کسی که تدبیر همه حوادث عالم منتهی به اوست، هيچ حادثه ای اورا به ستوه نمی آورد، پس هرگز چنين نيست که آنها می پندارند، برای اينکه اينها خودشان می دانند که از آبی پست و بی ارزش خلق شده اند و خدا قادر است که اينان رااز بين برده، اشخاص بهتر از آنان را به جايشان قرار دهد، اشخاصی که اعتنای به امر دين دارند و لياقت دارند که داخل بهشت شوند، و اين طايفه نمی توانند خدا را از خلقت اشخاص بهتر و داخل بهشت کردن آنها مانع شوند، البته اگر آنان را داخل بهشت کند بخاطر کمال ايشان است، نه اينکه محکوم و مجبور به اينکار شده باشد، پس اين تقدیر الهی که بهشت مخصوص صالحان از اهل ايمان است، هرگز نقض نمی شود]

فَذَرهُم يَخُوضُوا و يَلعَبُوا حَتَّی يُلَاقُوا يَومَهُمُ الَّذِی يُوعَدُونَ (۴٢) 

پس بگذارشان در باطل فرو روند و بازی کنند تا روزشان را که وعده داده می شوند ديدار کنند (۴٢) [ای رسول آنها را رهاکن و خود را با موعظه و اندرز آنها به سختی نيانداز زيرا اين طايفه اهل منطق و تذکر نيستند و تنها اهل اباطيل و اراجیف هستند که جز در عالم خيال هيچ سود و حقيقتی برای آنها ندارد پس بگذار مانند کودکان سرگرم بازی باشند تا روز موعود خويش را ملاقات کنند و همه حقایق را با چشم خود ببينند]

يَومَ يَخرُجُونَ مِنَ الأجدَاثِ سِرَاعًا کَأنَّهُم إلی نُصُبٍ يُوفِضُونَ (۴٣) خَاشِعَةً أبصَارُهُم تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ ذَلِکَ اليَومُ الّذِى كَانُوا يُوعَدُونَ (٤٤) 

روزى که از گورها شتابان برآيند، گويی که چون تيری بسوی نشانه ها می دوند (۴٣) درحالیکه ديدگانشان هراسان فرو افتاده، ذلّت آنها را فرا گيرد. اين همان روزی است که به آن وعده داده می شوند (۴۴) [روز قيامت از قبرها درمی آيند، درحالیکه سرگردان می دوند، گويا بسوی علامتی می دوند تا راه را پيدا کنند، اما از شدت وحشت و شرمساری جرئت ندارند سربرآورند و چشمهایشان به زير افتاده و غبار مذلت و غم و پشيمانی برسرو صورتشان نشسته اما چه سود؟] 

*********************************************************

پروردگارا! در آنروز هولناک مارا در پوشش رحمتت قرار بده. 

بارالها! ما را از مؤمنانی که بر عهد خود با تو وفا کرده اند و کمر به اطاعتت بسته اند قرار ده. 

آمين يا رب العالمین. 

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 533 تاريخ : يکشنبه 5 آبان 1392 ساعت: 13:48