ترجمه و توضیح سوره جنّ

ساخت وبلاگ

بسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحيمِ 

به نام خداوندی که رحمت عامش شامل همه و رحمت خاصش ازآن مؤمنين است. 

قُلْ أٌوحِیَ إلیَّ أنَهُ إسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الجِنِّ فَقَالوا إنّا سَمِعْنَا قُرآنًا عَجَبًا (١) 

بگو به من وحی شده که چند نفر از طايفه جن به سخنانم گوش فرا داده اند،  سپس گفتند که ما قرآن عجيبی شنيديم (١) [آيه بخوبی نشان می دهد که طايفه جن دارای عقل و شعور و تکلیف هستند. مطابق آيات قرآن طايفه جن موجوداتی هستند که وجود دارند امّا از حواس ما پنهانند.  اوّلًا آنها قبل از انسان خلق شده اند، ثانيًا از جنس آتشند، ثالثًا مانند انسان حيات و مرگ و قيامت دارند، رابعًا مانند ساير جانداران نر و ماده و توليد مثل دارند، خامسًا دارای شعور و اراده هستند، سادسًا مانند انسان مؤمن و کافر دارند و ابليس از جنيّان است. امّا اگر اين جنيّان قرآن را عجيب خواندند برای اين بود که درلفظ و معانی و معارفش خارق العاده است مخصوصاً که از شخصی صادر شده که بيسواد است] 

يَهدِی إلی الرُّشدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أحَداً (٢) 

که به راه راست هدایت می کند، پس ما به آن ايمان آورده ايم و هرگز کسی را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد (٢) [وقتی آن چند نفر جن بسوی قوم خود برگشتند گفتند: ما کلام خارق العاده ای شنيديم که بسوی عقاید و اعمالی دعوت می کند که انسان را به رشد و سعادت واقعی می رساند بهمين دليل قرآن را تصديق می کنیم و به آن ايمان می آوریم. البته ايمان جنيّان به قرآن همان ايمان به خدايی است که قرآن را نازل کرده لذا اضافه می‌کنند که به توحید ايمان داريم و ابداً احدی را شريک پروردگارمان نمی گيريم] 

وَ أنَّهُ تَعَالَی جَدُّ رَبِّنا مَا إتَّخَذَ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدًا (٣) وَ أنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَی اللهِ شَطَطًا (٤) 

و اينکه شأن و عظمت پروردگار ما بلند است، نه همسری گرفته نه فرزندی (٣) و اينکه سفيه ما درباره خداوند سخنان پريشانی می گفت (۴) [جنيّان ادامه دادند که مقام با عظمت پروردگارمان بلند است و از هرگونه عيب و نقص مبّراست و برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است. و ما اکنون اعتراف می کنيم که سخن سفيهان و مشرکین  ما يعنی همانها که برای خدا شريک و همسر و فرزند قائل بودند، دور ازحق و نارواست] 

وَ أنَّا ظَنَنَّا أن لَّنْ تَقُولَ الإنْسُ وَ الجِنُّ عَلَی اللهِ کَذِبًا (۵) وَ أنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الإنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الجِنِّ فَزَادُوهُم رَهَقًا (۶) 

و اينکه ما گمان می کرديم که انس و جن هرگز بر خدا دروغ نمی بندد (۵) و اينکه مردانی از آدميان به مردانی از جن پناه می بردند و بر سرکشی آنها می افزودند (۶) [جنيّان افزودند:ما خيال می کرديم انس و جن هرچه می گويند راست است درنتیجه وقتی به مشرکین برخورديم و شنيديم که ايشان به خدا نسبت زن و فرزند داشتن را می دهند باور کرديم و ما نيز مشرک شديم تا اينکه قرآن را شنيديم و حقيقت برايمان روشن شدو معلوم گشت که انس و جن می توانند عليه خدا دروغ ببندند و معلوم شد که بعضی از انسانها خود را در اختيار جنيّان می گذارند و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیان آنها می شوند] 

وَ أنَّهُم ظَنُّوا کَمَا ظَنَنتُم أنْ لَّنْ يَبْعَثَ اللّهُ أحَدًا (٧) 

و اينکه آنها نيز آنگونه که شما پنداشته ايد، گمان بردند که خدا هرگز کسی را  مبعوث نمی کند (٧) [و در ادامه گفتند :گروهی از انسانها مثل شما گمان می کردند که خدا هيچ انسانی را به پيامبری مبعوث نمی کند لذا به انکار قرآن و تکذیب رسول برخاستند امّا هنگامیکه با دقت به آيات قرآن گوش داديم حقانیت آنرا درک کرديم پس مبادا شما هم مانند انسانهای مشرک، کفرپيشه کرده و به سرنوشت آنها دچار شويد] 

وَ أنَّا لَمَسنَا السَّماءَ فَوَجَدنَاها مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَ شُهُبًا (٨) وَ أنَّا کُنّا نَقْعُدُ مِنهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمعِ فَمَن يَستَمِعِ الآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا (٩) 

و اينکه ما آسمان را جستجو کرديم و همه را پراز محافظان قوی و تيرهای شهاب يافتيم (٨) و اينکه ما پيش ازاين در محلهایی از آسمان برای شنيدن اخبار آسمانی می نشستیم، امّا اکنون هرکه بخواهد به گوش باشد، تير شهابی را در کمين خود  می يابد (٩) [توضیح اينکه سابقاً جنيّان می توانستند آزادانه به آسمان رفت و آمد کنند و در جايی که خبرهای غيبی و سخنان ملائکه به گوششان برسد، می نشستند امّا يک حادثه آسمانی سبب شد که ديگر نتوانند اخبار غيبی را بشنوند و از استراق سمع ممنوع شدند لذا اگر در نقطه های قبلی آسمان بنشينند تيرهای شهاب را می يابند که از خصوصياتش اين است که در کمين تيراندازی می‌کنند. اين وضع تازه دليل بر اين حقيقت است که با ظهور اين پيامبر و نزول قرآن دگرگونی عظیمی در جهان رخ داده بود بطوریکه مطلقًا از بگوش نشستن اجنّه جلوگیری می شود.  شاید منظور اين باشد که دوران شيطنت و کهانت و فريب ها پايان گرفته است زيرا اجنّه از طريق استراق سمع اخباری را که بدست می آوردند در اختيار انسانهای شرور قرار می دادند تا مايه گمراهی مردم شوند] 

وَ أنَّا لانَدرِی أشَرٌّ أرِيدَ بِمَن فِی الأرضِ أم أرَادَ بِهِم رَبُّهُم رَشَدًا (١٠) 

و اينکه ما نمی دانيم آيا اراده شرّی درباره اهل زمین شده يا پروردگارشان  خواسته است آنها را هدایت کند؟ (١٠) [يعنی اجنّه نسبت به جلوگیریشان  از اطلاع يافتن از اخبار آسمانی دچار حيرت شدند امّا اينقدر فهميدند که اين حادثه که در آسمان رخ داده مربوط به اهل زمین است امّا نمی دانند اين امر برای خير و هدایت اهل زمین و يا مقدمه نزول عذاب و بلا از سوی خدا. جنيّان در کلام خود هدایت را به خدا نسبت می دهند امّا شرّ را بصورت فعل مجهول ذکر می کنند آنچه از خدا می رسد خير و هدایت است و خدا شرّ فردی را نمی خواهد مگر آنکه انسان کاری کرده باشد که مستحق شرّ خدايی شده باشد] 

وَ أنَّا مِنَّا الصَالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَلِکَ کُنّا طَرَائِقَ قِدَدًا (١١) 

و اينکه در ميان ما، افرادی صالح و افرادی غير صالحند و ما گروههای متفاوتی هستیم (١١) [درواقع مؤمنان جن همچنان در تبلیغ برای قومِ گمراه خويشند و با اين سخن، روشن می سازند که اصل اختيار و آزادی اراده بر آنها نيز حاکم است لذا زمينه هدایت در وجود آنها فراهم دارد] 

وَ أنَّا ظَنَنَّا أنْ لَّنْ نُعْجِزَ اللهَ فِی الأرضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَبًا (١٢) 

و اينکه ما يقين داريم که هرگز نمی توانيم خدا را در زمین عاجز کنيم و هرگز نمی توانيم با گريختن اورا عاجز کنیم (١٢) [مؤمنان جن در ادامه سخنان خود به ديگران هشدار می دهند که ما يقين داريم هرگز نمی توانيم در زمین از راه فساد جلو خواست خدا را بگيريم و اورا عاجز کنيم، و نگذاریم نظامی را که در زمين جاری کرده، جاری شود، بلکه اگر خدا بخواهد مارا دستگير کند نمی توانيم از پنجه قدرت او فرار کنیم و نه اصولًا امکان فرار برای ما هست] 

وَ أنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الهُدَی آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخَافُ بَخْسًا وَ لا رَهَقًا (١٣) 

و اينکه ما هنگامیکه هدایت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم، و هرکس به پروردگار خود ايمان بياورد، نه از نقصان می ترسد و نه از ستم (١٣) [مؤمنان جن می افزايند: هرکس به قرآن ايمان بياورد درحقیقت به پروردگار خود ايمان آورده و هرکس به پروردگار خود ايمان بياورد ديگر ترس ندارد، نه ترس از نقصان در خير که مثلاً خدا از روی ظلم، خير اورا ناقص کند و نه ترس از اينکه ناملایمات اورا احاطه کرده و بيچاره اش کند. پس حال که چنين است و جايی برای نقصان و ناملایمات نيست چرا نباید بی درنگ ايمان آورد؟] 

وَ أنَّا مِنَّا الُمُسلِمُونَ وَ مِنَّا القَاسِطُونَ  فَمَن أسْلَمَ فَأولَئِکَ تَحَرَّوا رَشَدًا (١۴) وَ أمَّا القَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (١۵) 

و اينکه ازميان ما برخی تسلیم امر خدا و برخی منحرفند پس هرکس تسلیم امر خدا گردد، آنهايند که راه رشد را درپيش گرفته اند (١۴) ولی منحرفان، هيزم جهنم خواهند بود (١۵) [اين می فهماند که تسلیم امر خدا شدن فقط با توجه و تحقيق سازگار است و نه چشم بسته‌ و کورکورانه. و امّا جنيّان منحرف نيز عيناً مانند انسانهای منحرف، هيزم جهنم هستند و در دوزخ با سوختن معذّب می شوند و جانشان مشتعل می گردد] 

وَ ألَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِيقَةِ لَأسْقَيْنَاهُم مَاءً غَدَقًا (١٦) 

و اگر آنها بر طريقه ايمان استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سيراب می کنيم (١۶) [يعنی داستان ازاين قرار است که اگر جن و انس برطريقه اسلام يعنی تسلیم خدا بودن استقامت بورزند، ما رزق بسيار روزيشان می کنيم، تا در رزقشان امتحانشان  کنيم. قابل توجه اينکه طبق اين بيان آنچه مايه وفور نعمت می‌شود استقامت بر ايمان است نه اصل ايمان، زيرا ايمان موقت و زودگذر نمی تواند چنين برکاتی ازخود نشان بدهد، مهم استقامت بر ايمان و تقوی است که پای بسياری درآن لنگ و لرزان است]

لِنَفْتِنَهُم فِيهِ وَ مَن يُعرِضْ عَنِ ذِکرِ رَبِّهِ يَسْلُکْهُ عَذابًا صَعَدًا (١٧) 

تا آنها را دراين نعمت فراوان بيازمائيم، و هرکس از ياد پروردگار خود روی برگرداند، وی را در عذابی روز افزون بکشاند (١٧) [معلوم می‌شود يکی از اسباب مهم امتحان الهی، وفور نعمت است که اتفاقًا پيچيده تر و سخت تر از آزمایش بوسيله عذاب است زيرا طبیعت وفور، سستی و تنبلی و غفلت  و غرق شدن در لذائذ و شهوات است و اين همان چيزی است که انسان را از خدا دور می سازد و تنها افرادی می توانند از عوارض نامطلوب وفور نعمت درامان مانده و در امتحان موفق شوند که بطور دائم بياد خدا باشند و ذکر اورا فراموش نکنند، چون روی گردانی از خدا، به عذاب مشقت بار و تنگی و سختی زندگی می انجامد] 

وَ أنَّ المَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدعُوا مَعَ اللهِ أحَدًا (١٨) 

و اينکه مساجد ازآن خداست، پس هيچ کس را با خدا  نخوانید (١٨) [منظور از مساجد اعضای هفتگانه سجده است يعنی اينها را تنها برای خدا بايد بر زمین گذاشت و برای غير او جايز نيست و مراد از دعاء، که فرموده: پس غير خدا را نخوانید نيز همان سجده است، چون روشن ترين مظاهر و مصادیق عبادت و يا خصوص نماز همان سجده است، و اصلًا نماز به خاطر سجده است که عبادت ناميده می‌شود]

وَ أنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبدُاللهِ يَدعُوهُ کَادُوا يَکُونُونَ عَلَيهِ لِبَدًا (١٩) 

و اينکه چون بنده خدا برخاست تا اورا بخواند، نزدیک بود که برسر او فروافتند (١٩) [آيه بيان حال مشرکان عرب است که وقتی پيامبر مشغول نماز و قرآن می شد سخت اطراف اورا می گرفتند و به استهزاء و آزارش می پرداختند و صدای خود را بلند می کردند، تا صدای آن جناب به گوش کسی نرسد]

قُلْ إنّما أدعُوا رَبِّی وَ لا أشرِکُ بِهِ أحَدًا (٢٠) 

بگو: تنها پروردگار خود را می خوانم و کسی را شريک او نمی کنم (٢٠) [مشرکین از پيامبر اعمال و عباداتی را می ديدند و سخنانی می شنيدند که تا آن روز از احدی نه ديده و نه شنيده بودند و اين تعجب وادارشان می کرد تا عمل‌ ايشانرا حمل بر نوعی حيله و مکر برای ازبين بردن بتها و اغراض مادی بکنند.  می فرمايد آنچه که من انجام می دهم حيله و مکر نبوده و بجهت اغراض دنيوی نيست بلکه تنها و تنها پروردگار يگانه ام را می خوانم] 

قُلْ إنِّی لا أملِکُ لَکُم ضَرًّا و لَا رَشَدًا (٢١) 

بگو :بی تردید من برای شما اختيار هيچ زيانی و هيچ رشد و هدايتی را ندارم (٢١) [بعد از آنکه رسول خدا (ص) موقعيت خود را نسبت به خدای تعالی بيان داشت دراين آيه موقعيتش را نسبت به مردم بيان می دارد  که من هم بشری مثل شما هستم و مثل شما مالک رشد و ضرر خود نيستم تا چه رسد به اينکه با اراده خودم به شما ضرر برسانم ويا ارشادتان کنم]

قُلْ إنِّی لَنْ يُجِيرَنِی مِنَ اللهِ أحَدٌ وَ لَنْ أجِدَ مِن دُونِهِ مُلتَحَدًا (٢٢) 

بگو: هرگز کسی مرا از خدا  پناه نمی دهد، و هرگز پناهگاهی جزاو نخواهم يافت (٢٢) [پيامبر می فرمايد: درصورت سرپيچی هيچکس نمی تواند مرا از کيفر خدا پناه دهد بلکه هيچ پناهی برای مخالفان خدا نيست پس شما هم چاره ای جز اطاعت خدا و رسولش را نداريد] 

إلّا بَلَاغًا مِنَ اللهِ وَ رِسَالَاتِهِ وَ مَن يَعصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَإنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أبَدًا (٢٣) 

جز ابلاغی از جانب خدا و رساندن پيامهای اوست. و هرکه خدا و رسولش را نافرمانی کند، قطعًا برای او آتش جهنم است که جاودانه در آن خواهند ماند (٢٣) [در ادامه می فرمايد: من تنها مأموری از جانب خدا و فرمانبردار او هستم و هرکسی که خدا و رسولش را عصيان کند برای او جهنم است که تا ابد در او خواهد بود. منظور از عصيان، انکار اصول دين و متفرعات آن است پس تنها کفار، که اصول دين را منکرند تا ابددر جهنم خواهند بود] 

حَتَّی إذَا رَأوا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعلَمُونَ مَن أضْعَفُ نَاصِرًا وَ أقَلُّ عَدَدًا (٢۴) 

تا آنگاه که آنچه را وعده داده می شوند ببينند، پس بزودی خواهند دانست چه کسی از جهت ياور ضعيف تر و در عدد کم جمعیت تر است (٢۴) [لحن آيه نشان می دهد که دشمنان اسلام پيوسته قدرت و کثرت نفرات خود را به رخ مسلمانان می کشيدند و آنها را ضعيف و ناتوان می شمردند امّا خدا به مؤمنين دلداری و نويد می دهد که سرانجام روز پيروزی آنها و شکست دشمنان فرا خواهد رسيدو در آن موقع که عذاب دنيوی و اخروی بسراغ کفار آيد خواهند فهمید چه کسی ياورش ضعيف تر و لشکرش ناتوان تر است. يعنی فزونی جمعیت مهم نيست بلکه مهم ايمان جمعیت است] 

قُلْ إنْ أدرِی أقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أم يَجعَلُ لَهُ رَبِّی أمَدًا (٢۵) 

بگو: من نمی دانم که آيا آنچه وعده داده می شويد نزدیک است يا پروردگارم برای آن مدّتی قرار می دهد (٢۵) [وقتی در آيه قبل مشرکین تهدید شدند ممکن بود اين سؤال پيش آيد که اين تهديد کی تحقق می يابد؟ لذا فرمود: بگو من نمی دانم زمان تحقق آن نزدیک است يا نه. يعنی عملش مخصوص ذات پاک خداست] 

عَالِمُ الغَيبِ فَلا يُظهِرُ عَلَی غَيبِهِ أحَدًا (٢۶) إلَّا مَنِ ارتَضَی مِن رَسُولٍ فَإنَّهُ يَسْلُکُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصَدًا (٢٧) 

او دانای غيب است و کسی را بر غيب خود آگاه نمی کند (٢۶) مگر پيامبری راکه بپسندد که از پيش رو و پشت سرش مراقبانی را گسيل می دارد (٢٧) [خدا به تمامی غيبها عالم است آن هم به علمی که اختصاص به خودش داردپس هيچکس از مردم را به غيب خود که مختص به خودش است آگاه نمی کند مگر هر پيغمبری از پيامبران را به هر مقدار از غيب که بخواهد آگاه می سازد و نگاهبانانی از ملائکه بين رسول و مردم گمارده و نگاهبانانی هم بين رسول و خودش قرار داده تا وحی الهی را که يکی از مصادیق علم غيب است از هر تغییر و کم و زياد شدن و خدشه دار شدن حفظ کنند] 

لِيَعلَمَ أنْ قَد أبلَغُوا رِسَالَاتِ رَبُّهُم وَ أحَاطَ بِمَا لَدَيهِم وَ أحصَی کُلَّ شَيءٍ عَدَدًا (٢٨) 

تا بداند که محققًا پيامهای پروردگار خود را رسانده‌اند و خدا بدآنچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزی را به عدد برشمرده است (٢٨) [پس دليل وجود نگاهبانان و مراقبين اينست که رسول در گرفتن وحی اشتباه نکرده و ذهنش آن را فراموش نکند و شيطان در دل او دست نياندازد و وحی خدا دچار تغییر و تبدیل نگردد و در رساندن اين وحی به مردم مصونیت پيدا کند و چون رساندن وحی تنها به زبان نيست بلکه تبلیغ عملی هم هست پس رسول بايد در مرحله‌ عمل‌ نيز از هر معصیت و ارتکاب گناه و ترک واجب دينی معصوم باشد] 

*************************************************************

پروردگارا! در آن روز که جن و انس در دادگاه عدل تو حاضر می شوند و بدکاران همگی از کرده خود  پشيمانند ما را در سايه لطفت قرار ده. 

بارالها! مقام پيامبرت آنقدر والاست که دعوت اورا علاوه بر انسانها، پريان نيز اجابت کردند ما را در زمره مؤمنان به دعوت او قرار ده. 

 آمين يا رب العالمین. 

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 438 تاريخ : يکشنبه 5 آبان 1392 ساعت: 13:48