ترجمه و توضیح سوره قيامت

ساخت وبلاگ

بسم اللهِ الرّحمنِ الرّحيم 

به نام خداوندی که رحمت عامش شامل همه و رحمت خاصش ازآن مؤمنين است. 

لاأُ قسِمُ بِيَومِ القيامةِ (١) و لا أقسِمُ بِالنَّفسِ اللّوامَةِ (٢) 

چنين نيست که کافران پنداشتند، قسم به روز قيامت (١) و قسم به نفس لوامه (٢) [در اين دو آيه به قيامت و نفس لوامه که همان نفس مؤمن است و همواره در دنيا او را بخاطر گناهانش سرزنش می کند ، سوگند می خورد. اين دو سوگند در واقع به دو محکمه عدل تأکيد می کند که يکی در عالم صغيراست(وجود انسان) و ديگری در عالم کبير(نظام هستی). وقتی عالم صغير در دل خود، محکمه و دادگاه کوچکی دارد که به هنگام انجام کار خير، شادی و نشاط و به خاطر ارتکاب زشتی، عذاب روحی را به او پاداش می دهد، چگونه عالم کبير با آن عظمتش محکمه عدل ندارد؟] 

أيَحسَبُ الإنسانُ ألَّن نَّجمَعَ عِظامَهُ (٣) بَلی قادِرينَ علی أن نُّسَوِّیَ بَنانَهُ (۴) 

آيا انسان گمان کرده که استخوانهايش را هرگز جمع نخواهيم کرد؟ (٣) بلکه قادريم انگشتان او را مرتب و صورتگری کنيم (۴) [آيه بصورت توبيخ و سرزنش، سؤال می کند سپس در پاسخ می فرمايد: آری ما استخوانهايشان را جمع می کنيم بلکه از آن بالاتر، قادريم انگشتان اورا با همه ظرافت و اسرارش به همان صورتی که بر حسب خلقت اول داشت مرتب و صورتگری کنيم. اشاره به انگشت می تواند تعبير لطيفی باشد از اينکه خطوط سرانگشت انسانها با يکديگر شباهت ندارد و مرتب کردن اين سرانگشتها، نهايت قدرت خدا را اثبات می کند] 

بَل يُريدُ الإنسانُ لِيَفجُرَ أمامَهُ (۵) يَسئَلُ أيَّانَ يَومُ القيامةِ (۶) 

بلکه او می خواهد آزاد باشد و مادام العمر گناه کند (۵) می پرسد قيامت کی خواهد بود؟ (۶) [يعنی علت تکذيب قيامت و انکار حيات مجدد اينست که می خواهد راهش برای انجام هرکاری باز باشد زيرا وقتی قيامتی نباشد ديگر دليلی برای اجتناب از کارهای زشت وجود ندارد. بنابراين سؤال او درباره زمان قيامت از روی تکذيب و انکار و استهزاء است] 

فَإذا بَرِقَ البَصَرُ (٧) و خَسَفَ القَمَرُ (٨) و جُمِعَ الشَّمسُ و القَمَرُ (٩) 

پس هنگامی که چشمها از شدت وحشت و هول خيره بماند (٧) و ماه بی نور گردد (٨) و خورشيد و ماه يکجا جمع شوند (٩) [در پاسخ به استهزاء و سؤال انکاری آن شخص، خداوند چند نشانه از نشانه های قيامت را ذکرمی کند. تحولات عظيم و هول انگيزی در دنيا پيش می آيد که همه را مضطرب می سازد و با بی نور شدن ماه و جمع شدن خورشيد و ماه ، نظام جهان بهم می ريزد] 

يَقُولُ الإنسانُ يَومَئِذٍ أينَ المَفَرّ (١٠)کَلّا لا وَزَرَ (١١) 

آن ر وز انسان می گويد: راه فرار کجاست؟ (١٠) هرگز چنين نيست راه فراری وجود ندارد (١١) [يعنی با آغاز رستاخيز گنهکاران از شدت شرم و ترس از عذاب راه فرار می جويند همانطور که در دنيا به هنگام ترس و شرم و برای فرار از انجام وظائف دنبال راه گريزی می گشتند و چون در اين روز سلطنت و قدرت خدا ظهور کامل پيدا می کند پس راه فراری وجود ندارد] 

إلی ربّکَ يَومَئِذٍ المُستَقَرُّ (١٢) 

درآن روز قرارگاه نهايی تنها بسوی پروردگار توست (١٢) [يعنی انسان خواه ناخواه خدای خود را ديدار می کند و سيرش بسوی او می انجامد پس هيچ چيزی نمی تواند بين انسان و خدا مانع شده و سبب فرار انسان شود] 

يُنَبَّؤُا الإنسانُ يَومَئِذٍ بِما قَدَّمَ و أ خَّرَ (١٣) 

در آن روز انسان از تمام کارهايی که از پيش يا پس فرستاده آگاه خواهدشد (١٣) [بايد توجه داشت پاداش و مجازات هرکس به دو چيز تعلق می گيرد، اول اعمال خير و بدی که خودش مرتکب می‌شود و دوم سنت خير و بدی که باقی می گذارد و مردم به آنها عمل می کنند که حسنات و سيئات اين اعمال نيز به او می رسد] 

بَل الإنسانُ علی نَفسِهِ بَصيرةٌ (١٤)و لَو ألقَى مَعاذِيرَهُ (١٥) 

بلکه انسان خود بر نيک و بد خويش آگاه است (١۴) هرچند پرده های عذر برخود بيفکند (١۵) [گرچه خدا و فرشتگان انسان را از تمام اعمالش آگاه می کند امّا اين به معنای آن نيست که انسان از اعمالش بی خبر  باشد بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است و خود و اعضایش درآن روز شاهد و گواه هستند و اگرهم با عذرتراشی از خود دفاع می کند فقط برای اينست که عذاب را از خود برگرداند نه اينکه از حال خود آگاه نيست. در دنيا هم همينطور است و هر فردی به حال خود آگاهی دارد گرچه با دروغ و ظاهرسازی بخواهد حقایق را پنهان سازد] 

لاتُحَرِّک بِهِ لِسانَکَ لِتَعجَلَ بِهِ (١۶) إنَّ علينا جَمعَهُ و قُرآنَهُ (١٧) 

زبانت را به خاطر عجله بر خواندن آن حرکت مده (١۶) چراکه جمع و خواندن آن برعهده ماست (١٧) [ای رسول!  زبان خود را با شتاب و عجله برای گرفتن وحی حرکت مده تا به عجله وحی را گرفته باشی و چيزی را که ما هنوز نخوانده ايم در خواندنش از ما پيشی گرفته باشی.  چون هرآنچه به تو وحی می‌شود ، جمع کردن و قرائت آن بعهده ماست و ما هيچ چيز را فراموش نمی کنيم تا تو عجله کنی و زودتر آنرا بخوانی] 

فَإذا قَرَأناهُ فَاتَّبِع قُرآنَهُ (١٨) ثُمَّ إنَّ عَلَينا بَيانَهُ (١٩) 

وهنگاميکه ما آنرا خوانديم، خواندنش را  پيروی کن (١٨) سپس توضیح آن برعهده ماست (١٩) [در ادامه دو آيه قبل می فرمايد: وقتی کار تمام شد و قرائت وحی پايان يافت آن وقت کار تو شروع می‌شود پس خواندن مارا پيروی کن. همانطورکه جمع کردن وحی و تلاوت آن برتو، بعهده ماست بيان کردن آن هم بعهده ماست و وظيفه تو تنها پيروی کردن از تلاوت وحی و سپس ابلاغ آن به مردم است. اين آيات همانطورکه رسول خدا (ص) را مکلّف می سازد در هنگام گرفتن وحی چگونه رفتار کند، درعين حال روشن می سازد که قرآن ازهر جهت اصيل و ازهر تغییر و تحريفی به دور است] 

کَلّا بل تُحِبُّونَ العاجلةَ (٢٠) و تَذَرونَ الآخرةَ (٢١) 

چنين نيست که می پنداريد بلکه شما زندگی زود گذر دنیا را دوست داريد (٢٠) و آخرت را ترک می کنيد (٢١) [مجددًا به بحث قيامت می پردازد و می فرمايد دلیل اصلی انکار معاد شک کردن در قدرت خدا و جمع آوری استخوانها نيست بلکه علاقه شديد به دنياست که سبب می‌شود معاد را نپذيرند زيرا پذيرش معاد به معنی‌ ايجاد موانع و محدوديتهاست و اين با هوسرانی نمی سازد لذا بکلی معاد را انکار می کنید و آخرت را رها می سازيد] 

وُجُوهٌ يَومَئِذٍ نّاضِرةٌ (٢٢) إلی ربّها ناظِرَة (٢٣) 

درآن روز صورتهايی شاداب و مسرورند (٢٢) و به پروردگارشان می نگرند (٢٣) [در قيامت عده‌ای سرور و زيبايی در چهره‌هایشان هويداست که اين حاکی از برخوردار شدنشان از نعمتهای الهی است. اينان فقط متوجه پروردگارشان هستند و هيچ عاملی نمی تواند دلهایشان را از ياد خدا بخود مشغول سازد. و در هيچ موقفی از مواقف آن روز نمی ايستند و هيچ مرحله‌ از مراحل آنجا را طی نمی کنند، مگر آنکه رحمت الهی شامل حالشان است و از فزع آن روز ايمن هستند و به هيچ نعمتی از نعمتهایش متنعم نمی شوند‌ مگر آنکه در همان حال پروردگار خود را مشاهده می کنند ، چون نظر به هيچ چيز نمی کنند و هيچ چيز را نمی بينند، مگر ازاين دريچه که آيت خدای سبحان است] 

و وُجُوهٌ يَومَئِذٍ باسِرَة (٢٤) تَظُنُّ أن يُفعَلَ بِها فاقِرَة (٢۵) 

و درآن روز چهره‌هایی عبوس و غمگین (٢۴) می دانند‌ که عذابی در موردشان انجام می‌شود که پشت را درهم می شکند (٢۵) [عده‌ای درآن روز سخت پريشان و محزون شده چهره درهم می کشند چون می دانند عذاب سختی انتظار آنها را می کشد که پشتشان را درهم می شکند] 

کَلّا  إذا بَلَغَتِ التَراقِی (٢۶) و قِيلَ مَن راقٍ (٢٧) 

چنين نيست که می پندارند زمانی که جانشان به گلوگاه برسد (٢۶) و گفته شود: آيا کسی هست که اورا از مرگ نجات دهد؟ (٢٧) [يعنی نباید آنها زندگی دنيای زودگذر را دوست بدارند و آنرا مقدم بر زندگی آخرت کنند چون اين زندگی و اين طرزفکر برای آنها دوامی ندارد و بزودی مرگ بسراغ آنها می آيد و بسوی پروردگارشان  روانه می شوند. دراين هنگام که جان به گلويش رسيده اطرافیان سراسيمه و دستپاچه و از روی نومیدی می گويند: آيا فردی طبيبی هست که او را از مرگ نجات دهد؟] 

و ظَنَّ أنَّهُ الفِراقُ (٢٨) و التَفَّتِ السّاقُ بالسّاقِ (٢٩) 

و محتضر يقين به فراق از دنیا می کند (٢٨) و ساقهای پا بهم درپيچد (٢٩) [يعنی دراين حالت محتضر بطور کامل نوميد می‌شود و يقين می کند که بايد از زندگی زود گذر دنیا که علاقمند به آن بود و بر آخرت ترجيحش می داد، جدا شود. وقتی روح به گلوگاه رسيدو حيات دنيوی به آخر می رسد،تعادل بين اعضاء برهم می خورد و ساقهای پای محتضر دريکديگر پيچيده می‌شود و شدت عذاب و ناراحتی جان دادن اين پيچيده شدن را بيشتر می کند] 

إلی ربّکَ يَومَئِذٍ المَساق (٣٠) 

درآن روز بسوی پروردگارش رانده می شود (٣٠) [مراد اينست که بازگشت بسوی پروردگار است و آدمی دراين بازگشت ،اختياری ازخود ندارد، مانند حيوانی که ديگری اورا می راند، آدمی راهم ديگری به سوی اين سرنوشت می برد و او خود هيچ چاره ای ازآن ندارد. پس هرکس از روز مرگش بسوی پروردگارش رانده می‌شود تا به قرارگاه نهايی برسد] 

فَلاصَدَّقَ و لاصَلَّی (٣١)ولَکِن کَذَّبَ و تَوَلَّی (٣٢) ثُمَّ ذَهَبَ إلی أهلِهِ يَتَمَطَّی (٣٣) 

اوهرگز تصديق نکرد و نماز نخواند (٣١) ولی انکار کرد و روی برگرداند (٣٢) سپس با تکبر بسوی اهل خويش رفت (٣٣) [يعنی همانکس که منکر معاد بود نه آنچه راکه قرآن از قيامت و توحید و نبوت بيان می داشت، تصديق کرد و نه عبادت و بندگی خدا را بجا آورد، و نه فروع دين را پذيرفت. نه تنها نپذيرفت، بلکه اصول و فروع دين را تکذیب کرده و از قبول آن روی برگرداند و تازه وقتی بسوی همفکرانش می رفت، انگار پيروزی مهمی بدست آورده,، باد به دهانش انداخته و با تکبر می رفت]

 أولَی لَکَ فَأولَی (٣۴) ثُمَّ أولَی لَکَ فَأولَی (٣۵) 

برای تو شايسته تراست، شايسته تر (٣۴) پس برای تو شايسته تراست، شايسته تر (٣۵) [آيات بطور مؤکد آن شخص بی ايمان و متکبر را تهدید و بلکه نفرین می کند که اين حال تو يعنی عدم‌ تصديق و نخواندن نماز و تکذیب و تکبر برای تو بهتر است. به اين ترتيب بردلش مُهر می زند تا به عاقبت سوء اعمالش يعنی عذاب دچار شود] 

أيَحسَبُ الإنسانُ أن يُترَکَ سُدًی (٣۶) 

آيا انسان گمان می کند بيهوده و بی هدف رها می‌شود؟ (٣۶) [آيا او باور می کند که اين جهان پهناور برای انسان آفريده شود امّا انسان برای هدفی آفريده نشده باشد؟ امّا بايد بدانند که اگر جهان برای انسان آفريده شده، انسان نيز برای زندگی درجوار خدا خلق شده پس به اين دلیل خدا اورا مهمل نمی گذارد و قيامت و جزا وجود دارد] 

ألَم يَکُ نُطفَةً مِن مَنِيٍّ يُمنَى (٣٧) ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى (٣٨) فَجَعَلَ مَنْهُ الزَّوجَينِ الذَّكرَ و الأُ ُنثَى (٣٩) 

آيا او نطفه ای از منی که در رحم ريخته می‌شود نبود؟ (٣٧) سپس بصورت خون بسته‌ درآمد پس اورا آفريد و موزون ساخت (٣٨) پس ازاو دو زوج مذکر و مؤنث آفريد (٣٩) [بايد توجه داشت در آيات قبلی قيامت اينگونه اثبات شد که چون خلقت هدفمند است پس برای انسان تکلیف و روز رسيدگی وجود دارد. دراين آيات از طريق بيان قدرت خدا در متحول و متکامل ساختن نطفه انسان به اثبات قيامت می پردازد يعنی همين خدا قادر است تا انسان را مجددا حيات بخشيده و به عرصه محشر وارد نمايد]

ألَيسَ ذالکَ بِقادِرٍ علی أن يُحيِیَ المَوتَی (۴٠) 

آيا چنين کسی قادر نيست که مردگان را زنده کند؟ (۴٠) [آيا کسی که نطفه بی ارزش را هرروز در رحم مادر آفرينش جديدی می بخشد و چهره تازه ای به او می دهد قادر نيست که مردگان را زنده کند؟ خلقت دوم اگر از خلقت اول آسانتر نباشد دشوارتر نيست] 

***************************************************

پروردگارا! درآن روز  که جانها به گلوگاه می رسد و از همه چيز قطع اميد می کنيم تنها اميدمان به دست پاک تواست. 

آمين يا ربّ العالمین. 

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 440 تاريخ : يکشنبه 5 آبان 1392 ساعت: 13:48