خسته ام
نبودنت را گریستهام ... تلخ ، تلخ
خسته ام از ماتم نگاه خودم
خسته ام
خسته از چرا چراهای نبودن تو
خسته از خلأ سنگین جوابهای تو
شرمگین خانه خالی از حجم تو
دلتنگ داغی بوسههای خودم
دلتنگ سرخی گونههای تو
خسته از عطر گلهای کاغذی روی دیوار
خسته از تصور مهتاب با دیدن سوسوی چراغ
خسته از داشتن اینهمه آرزوهای محال
خسته از تلخی گریههای خودم
خسته از کسی که چنین تلخ می گرید
خسته ام ....
یادت بخیر ...
عموجان
##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 354 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1391 ساعت: 15:54