بدون شرح

ساخت وبلاگ
ناصر فیض نوشت:

زنده مى مانَد بهار امّا تو صادق نيستى
با بهاران آنقَدَرها هم موافق نيستى!

زنده ماندن را برايت شرح مى كردم،تو نيز
گوش مى دادى اگر چه اهل منطق نيستى

روز و شب در خواب هم حتّى سخنرانى كنى
باز هم از ديدگاه عقل، ناطق نيستى !

نسخه مى پيچى براى هر كه مى خواهد دلت
دكترى بى شك، ولى آن قدر حاذق نيستى

عدّه اى گفتند؛ او مردم فريب و فاسق است
بنده امّا خاطرم جمع است، فاسق نيستى

در بهار ما مگر عيبى به چشمت ديده اى!؟
پاسخى روشن بفرما،گر منافق نيستى

اى كه در افعال اين و آن تجسّس مى كنى
اهل تحقيقى، ولى اصلاً محقّق نيستى!

با خدا شوخى مكن اندازه ات را حفظ كن!
چون به الطاف خداوندى تو واثق نيستى

اوّل كارَت چه صاف و ساده بودى، حيف شد!
هفت سالى مى شود مانند سابق نيستى

اوّل كارٓت كه از آزادگى دم مى زدى
بارها گفتى كه در بند علايق نيستى!

گاو نر مى خواهد و مرد كهن، هر خرمنى
تو در اين مسند كه داراى سوابق نيستى

حرف ما را لا اقل در خلوتت تصديق كن
گر چه مى دانم شما هرگز مصدّق نيستى

اين خلايق هر چه لايق صحبت بيهوده ايست
از خلايق خواستم، گفتند؛ لايق نيستى

بايد از بطن حقايق با خبر باشى،ولى
حيف حتّى آگه از متن حقايق نيستى

زنده مى مانَد بهار، عاشق اگر باشد كسى
از بهاران دم مزن، وقتى كه عاشق نيستى

مى توانى گر چه از آيينه روشن تر شوى!
تو براى خلق جز آيينه ى دق نيستى

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 312 تاريخ : دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت: 14:47