مناجات نامه (خواجه عبدالله انصاري)

ساخت وبلاگ

مناجات نامه (خواجه عبدالله انصاري)

الهي ! اگر از دنيا مرا نصيبي است به بيگانگان دادم و اگراز عقبي مرا ذخيره اي است به مؤمنان دادم. در دنيا مرا ياد تو بس و در عقبي مراديدار تو بس . دنيا و عقبي دو متاعند بهايي و ديدار نقدي است عطايي. قومي بينم بهاين جهان از او مشغول قومي از هر دو جهان به وي مشغول. گوش فرا داشته كه تا نسيمسعادت از جانب قربت كي دمد؟ و آفتاب وصلت از برج عنايت كي تابد؟ به زبان بي خودي وبه حكم آرزومندي مي‌زارند و مي‌گويند:

كريما! مشتاق تو بي تو زندگاني چون گذارد؟ آرزومند به تو ازدست دوستي تو يك كنار خون دارد.

بي تو اي آرام جانم زندگاني چون كنم؟                 چون نباشي در كنارم شادماني چونكنم؟

الهي همگان در فراق مي‌سوزند و محب در ديدار. چون دوست ديده‌ورگشت محب را با صبر و قرار چه كار؟

اي يار مهربانم بازم ده تا قصه درد خود به تو پردازم و بردرگاه تو مي‌زارم و در اميد بيم آميز مي‌نازم.

الهي در دل دوستانت نور عنايت پيداست. جان‌ها در آرزويوصالت حيران و شيداست. چون تو، مولي،كراست و چون تو دوست، كجاست؟ نشانت بي‌قراريدل و غارت جان است خلعت وصال در مشاهده جلال .

الهي در الهيت يكتايي و در احديت بي همتايي و در ذات و صفاتاز خلق جدايي، متصف به بهايي متحد به كبريايي ، مايه هر بينوا و پناه هر گدايي،همه را خدايي تا دوست را كرايي.

در چشم مني روي به من ننمايي                            واندر دلمي هيچ به من نگرايي

اي جان و دل و ديده اي بينايي                              چون از دل و ديده در كنارم نايي

الهي به لطف ما را دست گير و پاي دار كه دل در قرب كرم استو جان در انتظار و در پيش، حجاب، بسيار.

الهي فاسقان زشتند و زاهدان مزدور بهشتند. اي آفرينندهخلقان از آتش و آب. فرياد رس از ذل حجاب و فتنه اسباب. كريما گرفتار آن دردم كه تودرمان آني بنده آن ثنايم كه تو سزاي آني من در تو چه دانم؟ تو داني.

##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 362 تاريخ : چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت: 10:47