معلم دانش آموز را صدا کرد دانش آموز پای تخته رفت،معلم گفت شعر بنیآدم را بخوان،دانش آموز شروع کرد:بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار..
به اینجا که رسید متوقف شد،معلم گفت:بقیه اش را بخوان!
دانش آموز گفت یادم نمیاید،معلم گفت یعنی چه این شعر ساده راهم نتوانستیحفظ کنی؟!
دانش آموز گفت آخر مشکل داشتم مادرم مریض است و گوشه ی خانه افتاده پدرمسخت کار میکند اما مخارج درمان بالاست.
من باید کارهای خانه راانجام دهم و هوای خواهر و برادرهایم را هم داشتهباشم ،ببخشید...
معلم گفت :ببخشید ،همین؟مشکل داری که ،داری باید شعر راحفط میکردی مشکلاتتو به من مربوط نمیشود!
در این لحظه دانش آموز گفت:
توکر محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی...
##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 316 تاريخ : دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت: 13:08