تشویق

ساخت وبلاگ


چند قورباغه از جنگلي عبور مي كردند

كه ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقي افتادند .

بقيه ي قورباغه ها در كنار گودال جمع شدند و وقتي ديدند كه

گودال چه قدر عميق است به دو قورباغه ي ديگر گفتند

كه ديگر چاره اي نيست . شما به زودي خواهيد مرد .

دو قورباغه اين حرفها را ناديده گرفتند و با تمام توانشان كوشيدند

كه از گودال بيرون بپرند . اما قورباغه هاي ديگر دائما به آنها مي گفتند

كه دست از تلاش برداريد ،

چون نمي توانيد از گودال خارج شويد ، به زودي خواهيد مرد

بالاخره يكي از دو قورباغه تسليم گفته هاي ديگر قورباغه ها شد

و دست از تلاش برداشت او بي درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد

اما قورباغه ي ديگر با حداكثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي كرد .

بقيه ي قورباغه ها فرياد مي زدند كه دست از تلاش بردار ،‌

اما او با توان بيشتري تلاش كرد و بالاخره از گودال خارج شد

وقتي از گودال بيرون آمد ،‌

بقيه ي قورباغه ها از او پرسيدند : مگر تو حرفهاي ما را نشنيدي ؟

معلوم شد كه قورباغه ناشنواست ،

در واقع او در تمام مدت فكر مي كرده كه ديگران او را تشويق مي كنند


##@بهاران@##...
ما را در سایت ##@بهاران@## دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سیدسعیدبهروز saeed1350 بازدید : 367 تاريخ : سه شنبه 24 ارديبهشت 1392 ساعت: 12:12